تست هوش/راز موفقیت/سخنان بزرگان/عاشقانه/و...
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:55 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:53 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:0 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
text describing the image قصد بی احترامی به هیچ اسمی نداریم عکس زیر متعلق به احمد شفیق و فرزندشداریوش شفیق می باشد خانواده محترم شفیق در شهر مدینه در کشور عربستان سعودی سکونت دارند این خانواده در یک حرکت بی سابقه در عربستان سعودی نام فرزند خود را یک نام ایرانی که داریوش میباشد گذاشتند که با انتقادات شدید از سوی مقامات عربستان سعودی روبرو شدند لازم به ذکر است کهطی یک دستور از یک مقام فرهنگی این کشور این فرزند از تمام امتیازاتی که بهیک شهروند عربستانی تعلق میگیرد محروم کرده است مقامات عربستان سعودی گفته اند در یک صورت داریوش شفیق از حقوق شهروندی برخوردار میباشد که نام خود را تغییر ویک نام عربی برای خود انتخاب کند. ایرانی به اشتراک بذار تا مردم کشورمان بدانند که اعراب از اینکه نام ایرانی برفرزندان خود بگذارند را ننگ میدانند باعث تاسف است که ما با افتخار نام عربیبر روی فرزندانمان میگذاریم.
یک شنبه 13 / 5 / 1391برچسب:احمد شفیق,, :: 1:3 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
شيوانا استاد معرفت بود.اما بسياري از مردم عادي، از راه هاي دور و نزديک نزد او مي آمدند تا براي مشکلاتشان راه حل ارايه دهد. روزي مردي نزد شيوانا آمد و گفت که از زندگي زناشويي اش راضي نيست و فقط به خاطر مشکلات بعدي جرات و توان جدايي از همسرش را ندارد. مرد از شيوانا پرسيد که آيا اين تحمل اجباري رابطه زناشويي او و همسرش درست است و يا اين که او مي تواند راه حل ديگري براي خلاصي از اين درد جانکاه پيدا کند؟! در دست مرد قفسي بود که داخل آن دو پرنده کوچک نگهداري مي شدند. شيوانا دست دراز کرد و در قفس را باز کرد و هردو پرنده را از قفس بيرون آورد و به سمت آسمان پرتاب کرد. يکي از پرنده ها پر کشيد و مانند تيري که از چله کمان رها مي شود در فضا گم شد. اما پرنده دوم در چند قدمي روي زمين فرود آمد و با اشتياق فراوان دوباره به سمت قفس پر کشيد و به زور خودش را از در کوچک قفس داخل آن انداخت! شيوانا لبخندي زد و هيچ نگفت. مرد درحالي که بابت از دست دادن پرنده اش آزرده شده بود با تلخي گفت:" پرنده اي که پريد و رفت ساکت ترين و زيباترين بود. در حاليکه پرنده اي که برگشت بيشتر از همه آواز مي خواند و خودش را به در و ديوار قفس مي زد. هميشه فکر مي کردم اين کهآواز غمگين مي خواند بيشتر طالب رفتن است. اما دل غافل که ساکت ترين پرندهمشتاق رفتن بود. اين ديگر چه حکايتي است نمي دانم!"

ادامه مطلب ...
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:حمل تحمل,داستان از شیوانا, :: 9:53 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
پسري جوان که يکي از مريدان شيفته شيوانا بود، چندين سال نزد استاد درس معرفت و عشق مي آموخت. شيوانا نام او را "ابر نيمه تمام" گذاشته بود و به احترام استاد بقيه شاگردان نيز او را به همين اسم صدا مي زدند. روزي پسر نزد شيوانا آمد و گفت دلباخته دختر آشپز مدرسه شده است و نمي داند چگونه عشقش را ابراز کند!؟ شيوانا از "ابر نيمه تمام" پرسيد:" چطور فهميدي که عاشق شده اي؟!" پسر گفت:" هرجا مي روم به ياد او هستم. وقتي مي بينمش نفسم مي گيرد و ضربان قلبم تند مي شود. در مجموع احساس خوبينسبت به او دارم و بر اين باورم که مي توانم بقيه عمرم را در کنار او زندگي کنم!" شيوانا گفت:" اما پدر او آشپز مدرسه است و دخترک نيز مجبور است به پدرش در کارآشپزي کمک کند. آيا تصور مي کني مي تواني با کسي ازدواج کني که براي بقيـه همکلاسي هايت غذا مي پزد و ظرف هاي غذاي آنها را تميز مي کند." "ابرنيمه تمام" کمي در خود فرو رفت و بعد گفت:" به اين موضوع فکر نکرده بودم. خوب اين نقطه ضعف مهمي است کهبايد در نظر مي گرفتم." شيوانا تبسمي کرد و گفت:" پس بدان که عشق و احساس تو به اين دختر هوسي زودگذر و التهابي گذرا بيش نيست و بيجهت خودت و او را بي حيثيت مکن!" دو هفته بعد "ابر نيمه تمام" نزد شيوانا آمد و گفت که نمي تواند فکر دختر آشپزرا از سر بيرون کند. هر جا مي رود او را مي بيند و به هر چه فکر مي کند اول و آخر فکرش به او ختم مي شود." شيوانا تبسمي کرد و گفت:" اما دخترک نصف صورتش زخم دارد و دستانش به خاطر کار، ضخيم و کلفت شده است. به راستي بد نيست که همسر تو فردي چنين زشت و خشن باشد. آيا به زيبايي نه چندان زياد او فکر کرده اي! شايد علت اين که تا الان ترديد کرده اي و قدم پيش نگذاشته اي همين کم بودن زيبايي او باشد؟!" پسر کمي در خود فرو رفت و گفت:" حق با شماست استاد! اين دخترک کمي هم پير است و چند سال ديگر شکسته مي شود. آن وقت من بايد با يک مادربزرگ تا آخر عمر سر کنم!"

ادامه مطلب ...
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:نشانه عشق,داستان از شیوانا, :: 9:53 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
text describing the image درود بر همه ی شما دوست داران کورش بزرگ حتما همه ی شما، کم و زیاد، سخنی از کورش شنیده اید. بهترین سخنی که از این بزرگ مرد شنیده اید، و تلاش کردید آن را سرلوحه ی زندگی تان قرار دهید چه بوده؟ آن را در بخش نظرات بنویسید تا دوستان دیگر هم از آن بهره ببرند و در پایان ببینیم کدام سخن پدرمان در میان ایرانیان کنونی بیشتر شنیده می شود! سپاس از همه ی شما بازدید کنندگان گرامی.
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:, :: 8:0 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
ايراني ميداني تفاوت نياكان تو با ديگران در چيست ؟! در بناهای بزرگ دنیا مانند دیوار چین و اهرام ثلاثه کتیبه هایی یافت شده که این عبارات در آن حکاکی شده بود: اگر برده ای در هنگام کار آسیب دید او را گردن بزنید! ولی در تخت جمشیده ، در کتیبه ها مکشوف نوشته شده بود اگر کارگری (فرق کارگر با برده بسیار است) در هنگام کار در این بنا آسیب دید حکومت موظف است تا اخر عمر وسایل امرار معاشاو را بدون هیچ منت و چشم داشتی پرداختکند!
جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:تفاوت نیاکان ایرانی با دیگران,کتیبه تخت جمشید, :: 12:1 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
کنجکاوی را دنبال کنید “من هیچ استعداد خاصی ندارم. فقط عاشق کنجکاوی هستم“ چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید؟ من کنجکاو هستم. مثلا پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد. به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام. شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید؟ پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت پشتکار گرانبها است “من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلاتزمان زیادی می گذارم” تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند. مانند تمبر پستی باشید؛ مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید. با پشتکار می توانید به مقصد برسید. تمرکز بر حال پدرم به من می گفت نمی توانی در یک زمان بر ۲ اسب سوار شوی. من دوست داشتم بگویم تو می توانی هر چیزی را انجام بدهی اما نه همه چیز. یاد بگیرید که در حال باشید. تمام حواستان را بدهید به کاری که در حال حاضر انجام می دهید. انرژی متمرکز، توان افراد است، و این تفاوت پیروزی و شکست است. تخیل قدرتمند است “تخیل همه چیز است. می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود. تخیلی به مراتباز دانش مهم تر است“ آیا شما از تخیلات روزانه استفاده می کنید؟ تخیل از دانش مهم تر است! تخیل شما پیش نمایش آینده شما است. نشانه واقعی هوش دانش نیست، تخیل است. آیا شما هر روز ماهیچه های تخیل تان را تمرین می دهید؟ اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت سکون دربیایند. اشتباه کردن “کسی که هیچ وقت اشتباه نمی کند هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمی گیرد“ هرگز از اشتباه کردن نترسید. اشتباه شکست نیست. اشتباهات شما را بهتر، زیرک تر و سریع تر می کنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب کنید. قدرتی که منجر به اشتباه می شود را کشف کنید. من این را قبل گفته ام، و اکنون هم می گویم، اگر می خواهید به موفقیت برسید اشتباهاتی که مرتکب می شوید را ۳ برابر کنید.

ادامه مطلب ...
یک شنبه 2 / 4 / 1391برچسب:درس های موفقیت از آلبرت انیشتن,, :: 1:28 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش بر در دل روز و شب منتضر یار باش دلبر تو دایما بر در دل حاضر است رو در دل بگشای حاضر و بیدار باش دیده ی جان روی او تا بنبیند عیان در طلب روی او روی به دیوار باش ناحیت دل گرفت لشگر غوغای نفس پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش نیست کس اگه که یار کی بنماید جمال لیک تو باری به نقد ساخته ی کار باش در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن تو به یکی زنده ای از همه بیزار باش گر دل و جان تو را در بقا آرزوست دم مزن و در فنا همدم عطار باش عطار
دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:, :: 5:31 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
نه خوب است و نه بد؛ فکر ماست که از آن خوب یا بد می سازد. ویلیام شکسپیر ------------------------------ زندگی به اندازه یک داستان تکراری که گوش گنگ مرد خواب آلود را می آزارد خسته کننده است.ویلیام شکسپیر ------------------------------ مثل امواج که به سوی ماسه های ساحل شتابانند لحظات ماست که برای رسیدن بهپایان بی­قرارند. ویلیام شکسپیر ------------------------------ ای خدا، ای خدا! تا کی اسیر پلیدی [ناشی از] دروغ بمانیم. ویلیام شکسپیر ------------------------------ عشق جوانتر از آن است که بداند وجدان چیست. ویلیام شکسپیر ------------------------------ دختران هیچ نمی خواهند جز شوهر و وقتی به دست آوردند همه چیز می خواهند. ویلیام شکسپیر ------------------------------ هر که سرگیجه دارد فکر می کند دنیا دور خودش می چرخد. ویلیام شکسپیر ------------------------------ آدم ها پنجره را به روی طلوع خورشید می بندند. ویلیام شکسپیر ------------------------------ غرورم با ثروتم از دست رفت. ویلیام شکسپیر -----------------------------

ادامه مطلب ...
پنج شنبه 11 / 3 / 1391برچسب:سخنان بزرگان,سخنان زیبا,سخنان شکسپیر,, :: 9:11 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
1. دوستت دارم٬ نه بخاطر شخصیت تو٬بلکه بخاطر شخصیتی که هنگام با تو بودن پیدا میکنم. ۲-هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود ۳- اگر کسی تو را آنطوریکه میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که با تمام وجود تو را دوست ندارد ۴- دوست واقعی کسی است که دستهایت را بگیرد ولی قلبت را احساس کند ۵- بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که درکنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید. ۶- هرگز لبخند را ترک نکن٬حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود. ۷- تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای بعضیها تمام دنیائی ۸- هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیستوقتش را با تو بگذراند ٬نگذران ۹- شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاریاز افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را٬به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر میتوانی شکرگذار باشی. ۱۰- به چیزی که گذشت غم مخور ٬ به آنچه که پس از آن می آید لبخند بزن ۱۱- همیشه کسانی هستند که تو را می آزارند٬با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که به تو آزار رسانده دوباره اعتماد نکنی. ۱۲- خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را میشناسی٬ قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد. ۱۳- زیاده از حد خودت را تحت فشار نگذار٬بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری.
سه شنبه 7 / 3 / 1391برچسب:13خط برای زندگی,گابریل گارسیا مارکز,سخنان بزرگان, :: 6:21 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
The Great quotes سخنان کوروش بزرگ همواره نگهبان کیش یزدان باش، اما هیچ قومی را وادار مکن که از کیش تو پیروی کند و پیوسته به خاطر داشته باشکه هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیش که میل دارد پیروی کند. *** فرمان دادم بدنم را بدون تابوت ومومیاییبه خاک سپارند تـا تـکــه تـکــه ی بـدنـم قـسـمـتـی از خـاک ایـران شــود *** منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاهتوانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَد...، شاه چهار گوشه ی جهان *** آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه ی مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم *** ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد *** من برای صلح کوشیدم *** من برده داری را بر انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. *** فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند *** فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. *** ... خدای بزرگ از کردار من خشنود شد … او برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. *** من همه ی شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. *** فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بودند را بگشایند *** همه ی خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم. *** همه ی مردمانی که پراکنده و آواره شدهبودند را به جایگاه های خود برگرداندم *** و خانه های ویران آنان را آباد کردم. *** همه ی مردم را به همبستگی فرا خواندم. *** همچنین پیکره ی خدایان سومر و اَکـَد را که نَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مَردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم بشود که دل ها شاد گردد. *** من برای همه ی مردم جامعه ای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم. **

ادامه مطلب ...
سه شنبه 7 / 3 / 1391برچسب:سخنان بزرگان,سخنان کوروش کبیر,, :: 3:24 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت می‌بخشی؟ کورش گفت: اگر غنیمت های جنگی رانمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟! کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوش‌شان رسانید. مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شدهرا حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود. کورش رو به کزروس کرد و گفت: ثروت من اینجاست. اگر آنهارا پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره‌اند مثل این می‌ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد!
پنج شنبه 4 / 3 / 1391برچسب:داستان زیبا از کوروش,ثروت کوروش کبیر,پادشاه عادل ایران, :: 12:5 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
وصیت نامه: فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی‌کنم که از هنگام جوانی ناتوان‌ترم. من دوستان را به خاطر نیکویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام. زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا که از شکست درهراس بودم، خود را از خودپسندی و غروربر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه بهخواب. در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کندو همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشهناظر شما خواهم بود، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست. باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد. من شماهر دو فرزندانم را یکسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم که آزموده‌تر است کشور را سامان خواهد داد. فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پرورده‌ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند. تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچقومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند . هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد.

ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ خودتون خوش اومدید!
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داستان های طلایی و آدرس goldstorys.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 381
بازدید کل : 33759
تعداد مطالب : 114
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1